[اسقلبيوس]

بسيارى از فلاسفه قديم و كسانى كه بشغل طبابت اشتغال داشته، بالاتفاق معتقدند، اسقلبيوس (اسقلابيوس، اسقلبياذيس)
نخستين فردى است كه بعنوان طبيب معرفى شده و در طب بياناتى از راه تجربه نموده است.
اسقلبيوس يونانى بوده و يونانيان منسوب به يونان هستند. يونان جزيره ايست، كه حكماء روم بآن وارد میشده اند.
ابو معشر[1] (جعفر بن محمد بن عمر خراسانى بلخى) در مقاله دوم كتاب (الالوف)[2] گفته است: شهرى در مغرب بود كه در قديم بآن ارگس[3] مى گفتند.
مردم آنجا را ارغيوا می ناميدند، بعدا اين شهر بنام ايونيا ناميده شد.
مردمش را يونانى گفتند و پادشاه آن يكى از ملوك الطوايف بود. گفته شده است نخستين كسى كه پادشاه شهر ايونيا شد از مردم يونان بود كه نامش ايوليوس[4] و لقبش دقطاطر، بوده است.
هيجده سال در آنجا سلطنت كرد و براى يونانيان قوانينى كه مورد عمل آنها است، وضع نمود.
ابو سليمان محمد بن طاهر بن سجستانى منطقى
در «تعاليق» خود گفته است:
اسقلبيوس فرزند زئوس

در خانواده روحانى بدنيا آمده، يا روحانى بدنيا آمده است.
او پيشواى طب و پدر اغلب فلاسفه می باشد. سجستانى گفت: اقليدس[5] منسوب باو است. چنانكه افلاطون و ارسطو و بقراط و بيشتر يونانيان نيز منسوب باو می باشند.
وى گفت: بقراط شانزدهمين فرزند از نسل او يعنى شانزدهمين شكم از فرزندان او مى باشد. و گفت سولون[6] برادر اسقبليوس بود. او است كه پدر قانونگذارى (يونان) بوده است.
ترجمه اسقلبيوس بعربى مانع خشكى است.
گفته شده است كه ريشه اين نام در زبان يونانى مشتق از روشنائى و نور است.
اسقلبيوس بنا بر آنچه در اخبار جبابره (گردنكشان، بدكاران شجاع، دلاوران و امثال آن) به سريانى نوشته شده مردى با ذكاوت و فهم قوى و در علم صناعت طب بسيار كوشا و حريص بوده است.
اتفاقات نيكوئى كه در مهارت او كمك كردند، در اين صنعت برايش پيشآمد و از طريق الهام الهى طرق عجيبى در طرز معالجه بر او كشف شد.
حكايت كرده اند:
كه او علم طب را، در يكى از معابد در روميه، بدست آورد، كه آن را معبد آپولون[7] می ناميدند كه معبد خورشيد بود.
گفته شده است: اسقلبيوس اين معبد را ساخت و معروف به معبد اسقلبيوس می باشد. دليل گفتار آن است كه جالينوس در كتاب خود كه در فينكس (فهرست) بدان اشاره كرده است:
خداوند متعال هنگامى كه مرا از يك دمل بزرگ كشنده خلاص كرد، بزيارت خانه او در معبد اسقلبيوس رفتم.
جالينوس
در كتاب خود بنام «حيلة البرء» گفته است: امرى كه سبب شده است، طب نزد عامه مردم يك امر حقيقى باشد، آن طب الهى است، كه در معبد اسقلبيوس می بينند.
بنا بر آنچه «هروسيس» داستانسرا حكايت كرده است: اطاقى در شهر روميه بود و در آن صورتى وجود داشت.
هركس از آن سئوالى می كرد، جواب می داد و كسى كه در قديم آن را بوجود آورده بود اسقلبيوس بود.
مجوسان
ساكن روميه معتقدند، آن صورت يا مجسمه مطابق حركات ستارگان نصب گرديده بود كه در آن روحانيت يكى از ستارگان هفتگانه را داشته است.
مجسمه مزبور در روم قبل از ستاره پرستى دين نصرانيان بوده است، به طورىكه هروسيس حكايت نموده و جالينوس در جاهاى ديگر هم نوشته است، طب اسقلبيوس الهى بود.
او گفت: مقايسه طب الهى با طب ما مثل مقايسه طب ما با طب مردم و اطباء دوره گرد است. ايضا در حق اسقلبيوس در كتاب خود كه آن را در باب تحريص بر تعلم صناعت طب نگاشته مىگويد:
خداوند متعال باسقلبيوس وحى كرد، اگر نام تو را فرشته بگذارم، مناسبتر از نام انسان خواهد بود.
ابقراط
گفته است: خداوند متعال اسقلبيوس را در يك ستون نور بآسمان برد.
ديگرى گفته است: اسقلبيوس در نزد يونانيان بسيار محترم و معظم بوده است. از قبر او شفا می طلبيدند. گفته شده است: كه هر شب بر مزار و قبر او يكهزار قنديل روشن مى شده است.
پادشاهانى كه از نسل او بوجود آمدند، براى او نبوت قائل بودند. افلاطون در كتاب معروف خود «نواميس» مطالب متعددى از اخبار او به مغيبات بيان داشته و حكايتهاى عجيبى كه بتأييد الهى برايش كشف شد، نقل نموده است.
افلاطون
می گويد: آن قضايا را مردم ديده بودند. همچنين در مقاله سوم از كتاب «سياست» گفته است: اسقلبيوس و فرزندانش عالم بسياست بودند.
فرزندان او سپاهيان بانشاطى و از علم طب نيز آگاه بودند. افلاطون گفت: اسقلبيوس اگر مىديد بيمارى قابل علاج بود، او را معالجه مىكرد و اگر مرض كشنده اى داشت و زنده بودن او مفيد بحالش و ديگران نبود، او را بحال خود می گذارد، كه هرچه خواست بكند.
امير ابو الوفاء مبشر بن فاتك

در كتاب «مختار الحكم و محاسن الكلم» می نويسد:
اين اسقلبيوس شاگرد هرمس بوده و با او مسافرت مى نموده است.
چون از شهرهاى هندوستان بيرون و بفارس آمدند، هرمس او را در بابل گذارد، تا براى آنها قانونى تنظيم كند. او گفت: و اما اين هرمس، هرمس اول است و ضبط كلمه «أرمس» مىباشد.
اين نام نام عطارد و نزد يونانيان «أطرسمين» مىباشد.
عربها آن را «أدريس» و عبرانيها «اخنوخ پسر بارد بن مهلائيل بن قينان بن انوش بن شيث بن آدم ع» گويند. محل ولادت او مصر در شهر منف (منفيس) بوده است.
او گفت: عمر او هشتاد و دو سال و ديگرى سيصد و شصت و پنج سال نوشته است.
مبشر بن فاتك
گفت: او عليه السلام مردى سبز چهره و مستقيم و موى سرش در دو طرف سرش و خوشرو و موى صورتش پرپشت بود و خوش اندام و قوى و تام الخلقه و شانه هايش پهن و درشت و بدنى چاق و چشمان سياه براقى داشت.
آرام صحبت مىكرد و با سكوت زياد بود. اعضاى بدنش حركاتى نداشتند و موقع راه رفتن بزمين نگاه مىكرد.
مردى فكور و تندنظر بود و عبوس بنظر مىرسيد. در موقع صحبت سبابه اش را حركت می داد.
ديگرى گفته است: اسقلبيوس قبل از طوفان بزرگ مىزيسته و شاگرد «اغاثوذيمون[8]» مصرى بود.
اغاثوذيمون
يكى از پيغمبران يونانيان و مصريان بود. معناى اين اسم بسيار خوشبخت می باشد. اسقلبيوس نخستين كسى است كه طب را براى يونانيان آورد و بفرزندان خود تعليم داد و به آنان سپرد كه به بيگانگان تعليم ندهند.[9]
[1] – منجم معروف اسلامى(Albumasar ) متوفى بسال 272 ه. ق. مطابق با 885 م.
[2] – كتاب الالوف( فى بيوت العبادات).
[3] – ارغس-Argos پايتخت قديم آرگوليد(Argolide ) در يونان.
[4] -.Aelius
[5] -Aelius
[6] – قانون گذار آتنى يكى از حكماء هفتگانه يونان است. از 588 تا 640 قبل از ميلاد مسيح مىزيسته است.
[7] – معبد آپلن در شهر اپيدور يكى از شهرهاى ارگوليد قديم يونان در ساحل درياى اژه واقع است.
[8] -Agathodaemon
[9] ابن ابى اصيبعه، احمد بن قاسم – مترجم: سيد جعفر غضبان، عيون الأنباء في طبقات الأطباء (ترجمه)، 1جلد، دانشگاه علوم پزشكى ايران – تهران، چاپ: اول، 1386 ه.ش.
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.